January 28, 2006

عشق 2

نهايتاً اينكه دختر و پسر به هم مي رسند و مخفيانه همديگر را برانداز مي كنند! اين ناشناخته بودن
گرايشي را مي آورد كه آنها عشق مي خوانندش! در اين ميان در فضاي شادي بخش ، حتي بوسه ها
و لمس كردنها نيز رد و بدل ميشود و گفتارهاي عاشقانه نيز همه چيز را گرمتر مي كند. پسر به تمام
خواستهاي دختر تن مي دهد چرا كه فعلاً مي خواهد زمان كافي براي با وي بودن داشته باشد. دخترها هم
اين پذيرايي را تعهد قلمداد مي كنند! اما ناگهان يك روز ( عموماً توسط پسرها) قاعده بازي بهم مي ريزد
چرا كه يكي از طرفين حدس مي زند بهتر است دنياي بزرگتري را بشناسد و از اين تمرين در جاهاي
ديگر نيز استفاده كند. در نتيجه وي لقب خائن به خود مي گيرد. دختر دچار دلسردي مي گردد و خود
را جمع مي كند. احساس مي كند كه از وي سوء استفاده شده وي شديداً به اطرافيان بي اعتماد
مي گردد. تنها راه براي ترميم زخمهاي خود را در تنهايي و شبيه سازي هاي خود مي يابد. او
اينبار مترصد فرصتي بهتر مي نشيند كه عشق واقعي را بيابد و ديگر اجازه ندهد كه بازيچه قرار
بگيرد!! ممكن است چندين و چند بار اين داستان با حالتهاي متفاوت ولي با يك چنين چهارچوبي
تكرار گردد اما چيزي كه ثابت است ، تشكيل بيشتر ديوارهاي دفاعي از جنس بي اعتمادي بدور
دختران و همچنين نگراني از پيدا نكردن دست يك عاشق واقعي كه نتيجه آن ورود به رويا ها
و همچنين بدبيني نسبت به جنس مخالف مي گردد. همچنين روي آوردن به تظاهر و ابراز
بي ارزش بودن جنس مخالف و انتظار پنهاني براي بدست آوردن مردي! كه وراي از
تمام مسائل ، عاشق و ديوانه وي باشد!اين وسط تمام اشتباهات و ضربه ها ميل جنسي
تلقي مي گردد و هر كجا كه آن را بيابند فاسد كننده عشق مي خوانندش! آنها فكر مي كنند
براي عاشقان آخرين چيز رابطه جسمي است و نبايد فعلاً به آن فكر كنند..عاشق به چيزي
بغير از وصال فكر نمي كند و وصال نيز مفهوم ازدواج مي باشد! در آن صورت نيز رابطه
جنسي موردي ندارد! عشق تمام زندگيست و آسماني! مسائل جنسي فاسد كننده آن و باعث از
دست دادن يار مي گردد و حيوانيست!! اين فضاي رومانتيك در افراد لحظه به لحظه غليظتر
مي شود. و نتيجه اين غلظت ديد كمتر و ضربه هاي بيشتر خواهد بود كه كينه شديدتري را
فراهم مي آورد. انتظارات نيز از عشق بالاتر مي رود و رفتارها غير واقعي تر ! گروهي از
دختران عشق را دست نيافتني مي پندارند و در افسردگيها فرو مي روند. گروه جسورتري از
زنان هم عشق را اصلاً رها شده مي يابند و اينطور تظاهر مي كنند كه اين مسائل اهميتي كمتر
از چيزهاي ديگر براي آنان دارد! گروهي اصلاً ضد مرد مي گردند و هر كجا كه بتوانند اعلام
مي كنند كه آنها را آدم بحساب نمي آورند! مردها نيز بدتر از زنها..آنها احساس غرور مي كنند
ولي اكنون دخترها اجازه شفافيت رابطه را نميدهند چراكه اگر تعارفات را كنار بگذاريم از نظر
آنان مردها يا خائن هستند يا بايد ازدواج كنند! گروهي از پسرها نيز بخاطر قيود اجتماعي و
حتي ترس از ريختن آبروي خانواده، ارتباطات محدودي دارند و در نتيجه هرگز رفتار
صحيح ارتباطي را ياد نمي گيرند و نهايتاً هيچ گاه به دختري شايسته دست پيدا
نمي كنند. آنها اين ضعف را نمي بينند و از دختراني كه شايسته مي پندارند و به
آنها دست نمي يابند كينه بدل مي گيرند! گروهي نيز شكست خورده عشقند! گروهي
نيز بدنبال يافتن شاهزاده ها هستند و در نتيجه بقيه دخترها را فاقد ارزش تلقي
مي كنند.. گروهي آنان را كالا و بدست آوردني تلقي مي كنند. گروهي بدليل عدم
قدرت در بدست آوردن دختري شايسته تظاهر مي كنند كه نسبت به آنان گرايشي ندارند! بقیه اش
رو هم فردا مینویسم
بالاخره نمره هام آمد . خوب مثل اینکه به اون افتضاحی که فکرمیکردم نشد .یعنی در واقع
میشه گفت یک نمه خوب هم شد .دیگه میتونم با خیال راحت به کار برسم
این هفته هنوز امتحانا تموم نشده ترم بعدم شروع شد (حالگیری) ولی
من که نمیرم.

No comments: