December 26, 2005

فقر

هیچ دقت کردید مردم چقدر فقیرند؟
من اون اوايل وبلاگ كه تازه مد شده بود و هر كس هر كاري ميخواست ميكرد هر چي وبلاگ تازه در ميومد رو ميخوندم.
يك مدت طولاني هم يك وبلاگ ميخوندم يه بابايي به اسم شيوا درست كرده بود هي ميگفت من اينقدر دارم
من اينجوري من اونجوري . من هم باور ميكردم تا يك سري چيزها پيش اومد و فهميدم راست و دروغش قاطيه.
به هر حال لينكش الان عوض شده ولي خودش هنوز عوض نشده .اگر نرفتيد بريد ببينيد جالبه (هر چند داشته باشيد كه
شيوا خانم پونصد مليون سهام رو روز پنج شنبه Image تو بازار فروخته) ولي كلا بدك نيست ديدنش .اون موقع
فكر ميكردم كه اين پولدارها چه زندگي مرفه و خوبي دارند. ولي از وقتي كه به صرافت رفتن افتادم و سطح زندگي
معمولي ادمهاي معمولي رو توي كشورهاي پيشرفته ديدم . يواش يواش دو زاريم افتاد كه سطح درامد سرانه يعني چي؟
چرا مردم ما 5 تايي توي تاكسي ميشينن (حالا شده چهارتايي Image ) و اين فقر يعني چي؟ از 24 ساعت بايد 16 ساعت
كار كنند تا فقط زنده بمونند . تفريحشون هم شبهاي برره و بامشاد باشه . بعد دلشون خوش باشه كه
ايران كبير بزرگ بافرهنگ باستاني پهناور مرفه ارباب جهان در زمان كوروش كبير به چه وسعتي بوده.
كه ما سعدي و حافظ داريم و بقيه ندارند.(امريكاييها ادمهاي تن پرور احمق بي دست و پايي هستند كه اگر
مغزهاي ما به اونجا نرند مملكتشون وارونه ميشه و خزعبلاتي مثل اين Image . حالا فكر ميكنم
اگر اين مردم هر كدوم فقط يك روز زندگي يك امريكاييImage هم نه زندگي يك كانادايي رو ميديند. فرداش اين
حكومت گرومب ميخورد زمين. به هر حال آيا تقدير ما اين بوده كه فقير باشيم؟
يا تقدير رو برامون اين طوري تعريف كردند؟
من كه نميدونم.
اميدوارم بعدها بقيه بفهمند

No comments: