عشق از نگاهي ديگر-1
فكر كنم ديد ديگه اي راجع به عشق رو بگم بد نباشه به هر حال اون صورت ديگه اش رو
كه همه ميدونند كه چيه :
يكي از موارديكه همواره تكرار شده و بصورت اپيدمي در آمده مسئله دوست داشتن و عشق
است. متاسفانه عدم برقراري آزاد بين جنسيتها ، در نهايت تاثيراتي رو در جاهاي ديگه
ميگذاره. مسئله محدوديت بي شمار براي زنان و همچنين ظرفهاي بزرگ احساسي در آنان
باعث اين ميشود كه اين قطار توسط آنان از مسير خارج گردد. اينكه زنها عامل تحريك قلمداد
شوند و براي جلوگيري از به انحراف كشيده شدن سايرين ، سعي در كنترل ارتباطات زنان
شود باعث مي گردد، همواره پرده اي بين زنان و حقيقت شكل بگيرد. از طرف ديگر زنان
داراي احساسات غالب بر منطق بيشتري نسبت به مردان هستند كه نتيجه اين هم تشكيل ابري
غليظ تر از خيال نسبت به مردان ، براي آنان مي شود. اما علاوه بر اين 2 عامل يك مسئله اي
در ارتباط با آنان فراموش شده است. اينكه آنها در 9 سالگي به بلوغ مي رسند و بمحض شروع به
ديگر خواهي بخاطر شرايط خانواده و اجتماع ارتباطات آنان قطع مي گردد! آنها تا سنين 16 يا 17 سال
بطور كل فراموش شده هستند و هيچ پردازشي بر روي رفتار آنان نمي شود! در واقع شايد به تعبيري
چون در اين فاصله 7 يا 8 ساله دختران هنوز شكل نيافته اند و پسرها نيز بالغ نيستند اصلاً نيازي به
تحليل اين دوره حس نشده است!! ولي به هرحال اين خلاء فراموش شده زمانيست كه دختران درگير
پالسهاي ديگر خواهي هستند ولي به هيچ عنوان مفري براي ارتباط ندارند. در نتيجه در تنهايي خود
مشغول شبيه سازي براي آينده و يافتن پاسخي براي تنهايي خود هستند ، آنهم در فرصتي چندين
ساله !!! 3 مورد ياد شده بالا در واقع عوامليست كه پي ريزي ماليخولياي احساسي فعلي را براي
دختران رقم زده است!! در واقع احساسات براي زنها چيزي ارزشمند و قابل ستايش است اما فكر
مي كنم عوامل خارجي باعث شده شكل نرمال اين مسئله از بين برود و آنها را وارد فضاي هپروت
و غبار آلود نمايد!جائيكه زنده بودن با احساسات سنجيده مي شود! دختران پس از طي اين فاصله در
اولين ارتباطات خود با پسرهاي اطرافيان يا فاميل روبرو مي گردند. پسرهائيكه تازه به سن بلوغ
رسيده اند و فشارهاي جنسي و ديگر خواهي آنان آغاز شده است. پسرهائيكه اكنون چيزي فراتر از
فوتبال بازي سر كوچه مي خواهند! آنها نيز اكنون براي اولين بار متوجه شده اند كه تنها هستند! به نظر
من تنهايي تصوير دقيق سن بلوغ است. پسرها آزادتر و تحريك پذير تر از دختران هستند. آنها اكنون متوجه
موجودي شده اند كه تا بحال به آن توجهي نداشتند مي خواهند دورش بچرخند، لمسش كنند ، باهاش حرف
بزنند ، براي لحظاتي تصاحبش كنند ، ببوسندش و كلاً بفهمند چي توي مغز اين پديده مي گذرد! آنها
مي خواهند تمرين كنند تا بعد ها بتوانند در ازدواج موفقتر باشند. اما خانواده و اجتماع اجازه اين
ارتباطات را نمي دهد. فشارهاي روحي و جسمي فشار مي آورد و باعث مي شود پسرها بسمت
دختر نقب بزنند. دختر نيز سالها براي خود روياها داشته و اكنون پسري را ميبيند كه تلاش وي را
براي رسيدن به خود ، پاسخ روياهايش مي نامد.او نيز تنهاست و مي خواهد با ديگران ارتباط داشته باشد
و حس كند ، لمس كند و ببيند كه ميزان جذابيتش چقدر است.پس او هم پسر را به كندن تشويق مي كند! اين
مسائل در نوجواني بنيانگذار اصول عشق رومانتيك خواهد بود. عشق رومانتيك نيز عامل بخواب فرو رفتن
افراد!! اصول اين عشق بر اين پايه استوار است كه محبوب موجودي است ارزشمند كه دستيابي به آن دشوار
است! براي همين كمتر مي بينيد كه كسي از دستيابي آسان به جنس مخالف ، عشقي عميق انتظار داشته
باشد! اين تحريمها و رفتارها نيز باعث مي شود كه ميزان تلاش و ماندگاري و استقامت يك فرد
اندازه عشق وي تلقي گردد
پ.ن:اگر طرف مقابلت توي يك رابطه باهوش باشه ، خيلي خوبه .اينجوري بازي جذاب ميشه
پ.پ.ن:بقيه اش رو بعدا ميگذارم
No comments:
Post a Comment