یوهو
جالب شده اوضع من
ديگه نميدونم چي ميخوام از زندگي
هر چي بيشتر ميرم جلو سرگشته تر ميشم
دوباره با نوشين دوست شدم .ولي اين بار احساسم خيلي
قر و قاط تر شده , نميدونم اصلا چرا باش دوست شدم
عوض شدم خيلي , ولي نميدونم الان چي شدم , مثل اين
فيلم تخيلي ها که يارو از تو شکمش هيولا در مياد منتظرم
يک چيز گنده يغوري ازم درآد خودم کف کنم
ترکيه هم باحال بود , دخترا , هيکلاشون , سيستمشون
الان ديگه نوشين برام اونقدر خوشگل نيست
هيچ کس برام خوشگل نيست
روزگاري ساختم براي خودم که خودم هم نميدونم چيه
No comments:
Post a Comment