January 19, 2008

دختربازی

تازه داره احساساتم به رو مياد. اينکه نميتونم با کسي قطع رابطه کنم . الان که دارم سرکار ميرم اون احساسات شديد قبليم رو نسبت به سر کار رفتن ندارم . ولي جالبي قضيه مربوط به اين ميشه که چرا نميتونم برم سراغ دخترا , الانش هر وقت دختري رو ببينم که خوشم بياد موتورم روشن ميشه و شروع ميکنم تا طرف رو جذب کنم . همه اش فقط تکنيک و روشه . چيز خاصي نيست ؛ ولي اينکه چرا نميتونم اينا رو براي کسايي که باهاشون رابطه دارم به کار ببرم برام مشکل ساز شده . مدام ميگم اين يکي سنش بالاست تو وقتش رو تلف ميکني , اون يکي مذهبيه بايد دکش کني بعدش نميتونم اين کارا رو هم بکنم . از الان به بعد بايد به اين برسم که چرا همچين هستم . توي اين چند وقت مدام از رابطه برقرار کردن فرار ميکردم . حتي اگر طرف خودش هم تمايل داشته بود باز هم موتور بازي رو روشن نکردم . اينجا هم دچار تناقض شدم ديگه . ولي اينکه براي همه دخترا يک سري رفتارها و تيريپهاي خاص باعث ميشه جذبم بشن خيلي باحال بوده برام . همه اشون مثل هم هستن . مردها اگر يک زن خوشگل ببينن که بهشون پا ميده ممکنه خيانت بکنن , زنها هم اگر يک مرد کاربلد بهشون پا بده دقيقا همين کارو ميکنن . فقط زنها راحتتر ميتونن ماست ماليش بکنن قضيه رو .

No comments: