خسته از ايران

واقعا از ايران خسته ام . از اين فرهنگ خوشم نمياد از اين رياكاريها

از اين دو دوزه بازي ها خوشم نمياد . واقعا عليرضا راست ميگفت كه ما از اساس

روابطمون مشكل داره . نميدونم چرا اين طوريه ، همه جا رابطه شكل ميدم كه دو

طرف ازش سود ببرن ولي ما فقط دنبال رابطه ايم تا خيانت كنيم . يك همچين چيزي

رو تو كدوم كشور دنيا ميشه پيدا كرد . ميرن دوست پسر پيدا ميكنند تا بتونند برند

دنبال بعديش (وبرعكس البته) يا ميرن دنبال شريك ميگردن تا سرش كلاه بگذارن . اصلا

براي همين ميرن جلو . من فقط موندم چرا اين جامعه از درون منفجر نميشه

حكايت پول در آوردن هم اينجا خيلي جالبه . همه كشورها ( البته اين كه ميگم همه

منظورم كشورهاي درست درمونه ، وگرنه كه آنگولا كه مورد نظرم نيست) راههاي

كسب درآمدشون يا توليده يا خدمات و كساني كه روشهاي جديد پيدا ميكنن موفق محسوب ميشن

اينجا چي؟ موفق ترين آدمها تو پول درآوردن دلالها هستن .كسايي كه خون مردم رو توي شيشه

ميكنن تا خودشون پول در بيارن . نمونه قيمت هندونه توي تابستون چنده؟

مثلا 150 تومن ، حالا چند به مزرعه دار ميرسه : 15 تا 20 تومن اگر خيلي كار درست باشند

اين وسط كي ميبره؟ خوب دلالها از بالا به پايين اوني كه سر زمين مياد مفت پيش خر ميكنه

بعد ميدون دار كه كلي ميكشه روش ة در نهايت و بد تر از همه همون دكون داران كه همشون رو

جنسايي كه ميارن 30 درصد ميكشن . اين ميشه كه اقتصاد ما ميشه اقتصاد دلالي و يكي

از علتهاي عمده عدم پيشرفت ما همينه . هر چيزي كه بخواد به دست شما برسه

چند نفر كشيدن روش . براي همين رقابت معني پيدا نميكنه و توليد كارايي لازم رو نداره

قصه درازه و من اگر بيشتر بگم خودم اعصاب درد ميگيرم

فعلا همين قدر بسه